1 |
00:00:1.430 |
00:00:2.680 |
|
-
آنچه در «گريم» گذشت
|
2 |
00:00:2.682 |
00:00:7.704 |
|
-
جبههي مقاومت تونسته آداليند شيد
-
و بچهش رو از چنگمون دربياره
|
3 |
00:00:7.705 |
00:00:9.900 |
|
-
گمونم بايد ازت بابت
-
نجات جونمون تشکر کنم
|
4 |
00:00:9.901 |
00:00:13.168 |
|
-
تا وقتي که اون بچه پيشته
-
اونا از پيدا کردنت دست نميکشن
|
5 |
00:00:13.169 |
00:00:14.595 |
|
-
اين کيه ؟ -
-
اين مامانمه -
|
6 |
00:00:14.596 |
00:00:16.720 |
|
-
آداليند ؟ -
-
واي خدا -
|
7 |
00:00:16.721 |
00:00:18.677 |
|
-
اون بود که جوليت رو توي کما انداخت
|
8 |
00:00:18.678 |
00:00:20.431 |
|
-
جبههي مقاومت منو استخدام کرد
|
9 |
00:00:20.432 |
00:00:21.585 |
|
-
که اون رو به يه جاي امن ببرم
|
10 |
00:00:21.586 |
00:00:24.231 |
|
-
تو مادرش رو کشتي -
-
مشخصه که اون خبر نداره -
|
11 |
00:00:24.232 |
00:00:26.641 |
|
-
اين بچه سرنوشت خارقالعادهاي داره
|
12 |
00:00:26.642 |
00:00:28.712 |
|
-
آقاي رنارد، يه خانمي به ديدنتون اومده
|
13 |
00:00:28.713 |
00:00:30.579 |
|
-
رنارد اين نزديکيها زندگي ميکنه ؟
-
من ميرم اون بچه رو بگيرم
|
14 |
00:00:30.580 |
00:00:32.381 |
|
-
بايد بذاري اول من باهاش حرف بزنم
|
15 |
00:00:32.382 |
00:00:34.531 |
|
-
فرماندهت ممکنه به نظرات يه گريم
-
علاقهاي نداشته باشه
|
Comments