1 |
00:00:0.473 |
00:00:2.309 |
|
-
...آنچه در «خاطرات خونآشام» گذشت
|
2 |
00:00:2.310 |
00:00:5.321 |
|
-
طلسمي که مسافرها سراسرِ ميستيکفالز
-
اجرا کردن، جادو رو نابود ميکنه
|
3 |
00:00:9.063 |
00:00:12.766 |
|
-
اون دنيا داره از هم ميپاشه
-
و همهي کسايي که توشن، از بين ميرن
|
4 |
00:00:12.767 |
00:00:14.618 |
|
-
خودت چي ميشي؟
|
5 |
00:00:14.619 |
00:00:16.570 |
|
-
جرمي، مشکلي واسم پيش نمياد
|
6 |
00:00:16.571 |
00:00:22.159 |
|
-
وقتي مسافرها بميرن، "ليو" طلسم رو اجرا ميکنه
-
و جادوش به مردم اون دنيا اجازه ميده که به اين دنيا بيان
|
7 |
00:00:22.160 |
00:00:24.343 |
|
-
...ديمن -
-
ميدونم -
|
8 |
00:00:28.616 |
00:00:31.952 |
|
-
...خداي من. الاريک، تو اينجا چيکار -
-
زودباش، بايد بري -
|
9 |
00:00:31.953 |
00:00:32.715 |
|
-
ديمن چي ميشه؟
|
10 |
00:00:32.716 |
00:00:33.954 |
|
-
تو بايد بري خونه پيش برادرت
|
11 |
00:00:33.955 |
00:00:35.539 |
|
-
من ديمن رو پيدا ميکنم
|
12 |
00:00:35.540 |
00:00:38.125 |
|
-
نميتونم ديمن رو پيدا کنم
-
بدون اون جايي نميرم
|
13 |
00:00:38.126 |
00:00:40.043 |
|
-
نميذارم بخاطر اونا بميري
|
14 |
00:00:43.348 |
00:00:44.631 |
|
-
بايد طلسم رو از نو اجرا کنيم
|
15 |
00:00:44.632 |
00:00:46.049 |
|
-
نميتونيم. اون تنها فرصتمون بود
|
Comments